کسرای شیرین من
اینا رو چند ماه پیش آماده کرده بودم تو ماشين داريم ميريم خونه عمو حسين و خاله نازي به داداشش ميگه : دادااااش صبح بيرون كي ميريم شب ؟ !! -------------------------------------------------------------------- داره با داداشش فوتبال بازي ميكنن بعد متين پاش ميخوره به ميز و آخ و اوخ ميكنه بهش ميگه : ببشيد معذيت ميگام !! --------------------------------------------------------------------- اين روزا كسرا سر هرچيزي جيغ و داد راه ميندازه و صحبت هاي ماهم فايده نداره بهش ميگم بروتواتاق هروقت گريه ت تموم شد بيا بيرون بعد دهنش و گرفته محكم مياد بيرون يواش تو گوش من ميگه مامان من صدا نميدم ---------------------------------------------...