متين جان متولد ٢٤ ارديبهشت ١٣٨١ و كسرا جانمتين جان متولد ٢٤ ارديبهشت ١٣٨١ و كسرا جان، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

پسران من

حسین پناهی

می دانی یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی تعطیل است و بچسبانی پشت شیشه افکارت باید به خودت استراحت بدهی، دراز بکشی، دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال سوت بزنی  در دلت بخندی به تمام افکاری که پشت شیشه ذهنت صف کشیده اند،آن وقت با خودت بگویی بگذار منتطر بمانند!!!!!!!!!!! ...
12 خرداد 1391

شعر

اوج این روزها در مسیر تمام فرضیه های نا تمام ایستاده ام با طرحی ساده از خودم دستهایم را بر واژه های فروریحته می کشم که از چسبندگی کاغذ بی زارند تنها می خواهند من را بنویسند برای تو به اوج که می روی شاه نشین ذهن من می شوی تو آهسته تر می شوی اما چشمانم تو را بلند تر میبیند در فصل ذهن من همه فلسفه های جهان می سوزد و بهای تردید را یک عمر عاشقی پس می دهد از آن زمان که رفتی روزهای زیادی گذشته است برای کسی که شبانه روز خیالش دسته گل به آب می دهد این واژه ها دقیق ترین مقداریست که می تواند روزهای بی تو بودن را متر کند من هر بار  خانه ام را به هم می ریزم اما خوش عکسیت ...
26 ارديبهشت 1391

به! چه زیبا بود باران

بازباران با ترانه....(متن کامل شعردوران کودکی+ زیباترین تصاویراز بارش باران) باز باران ، با ترانه ، با گهرهاي فراوان مي‌خورد بر بام خانه   من به پشت شيشه ، تنها ايستاده در گذرها رودها راه اوفتاده  شاد و خرّم يك دو سه گنجشكِ پرگو باز هر دم مي‌پرند اين‎سو و آن‌سو   مي‌خورد بر شيشه و در مشت و سيلي آسمان امروز ديگر نيست نيلي يادم آرد روز باران گردش يك روز ديرين خوب و شيرين توي جنگلهاي گيلان   كودكي ده ‎ساله بودم شاد و خرّم ، نرم و نازك چست و چابك  از پرنده ، از چرنده ، از خ...
30 فروردين 1391

شعر

خنده هایت را دوست دارم وصدای قلبت را که بی ریا می گوید: زندگی جاریست زندگی جاریست تمام هفت روز هفته ام مال تو شنبه ابری ام یکشنبه برفی ام دوشنبه آفتابی ام سه شنبه طوفانی ام چهارشنبه بارانی ام پنج شنبه مه آلودم وحتی جمعه گریزپایم اما روزهشتم رابه من ببخش ترامی خوانم ومی دانم که صدایم رانخواهی شنید آخرمن همیشه نخودی بوده ام حتی زمانی که تکه های عشق راقسمت می کردند. من یک زنم نه یک تکه شیرینی ونه فضایی آکنده ازعطر وبستری سرشار از رنگ وعشوه به من فرصت بده تاببینم بخوانم بشنوم حس کنم قدبکشم وجوانه بزنم. ...
30 فروردين 1391

شعر

وقار امشب امواج سرکش اشتیاق ساحل عشق مرا درنوردید ومن را به روزهای دمیدن گل در رویا برد روزی که در پیراهنی ازحریر ابر به لهجه باران با من حرف می زدی وتمام وسعت دلم لبالب از....   وقار   امشب امواج سرکش اشتیاق ساحل عشق من را درنوردید و من را به روزهای دمیدن گل در رویا برد روزی که در پیراهنی از حریر ابر به لهجه باران با من حرف می زدی و تمام وسعت دلم لبالب از زلال تو می شد آن روز تو گویا تر از نسیم بودی و این را پرنده مهاجری به من گفت” که از نگاهت جان گرفته بود با چشمانت او را تا گل مهتاب پرواز دادی او وقار با شکوه تو را دید که ترانه دوست داشتنت را با طعم شبنم به آواز نسیم قلبم سپرد از همان روز با خودش درگ...
30 فروردين 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسران من می باشد