متين جان متولد ٢٤ ارديبهشت ١٣٨١ و كسرا جانمتين جان متولد ٢٤ ارديبهشت ١٣٨١ و كسرا جان، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

پسران من

به! چه زیبا بود باران

1391/1/30 15:37
نویسنده : مامان
395 بازدید
اشتراک گذاری

بازباران با ترانه....(متن کامل شعردوران کودکی+ زیباترین تصاویراز بارش باران)

باز باران ،

با ترانه ،

با گهرهاي فراوان

مي‌خورد بر بام خانه

 

من به پشت شيشه ، تنها

ايستاده در گذرها

رودها راه اوفتاده

 شاد و خرّم

يك دو سه گنجشكِ پرگو

باز هر دم

مي‌پرند اين‎سو و آن‌سو

 مي‌خورد بر شيشه و در

مشت و سيلي

آسمان امروز ديگر

نيست نيلي

يادم آرد روز باران

گردش يك روز ديرين

خوب و شيرين

توي جنگلهاي گيلان

 

كودكي ده ‎ساله بودم

شاد و خرّم ،

نرم و نازك

چست و چابك

 از پرنده ،

از چرنده ،

از خزنده ،

بود جنگل گرم و زنده

 آسمان آبي چو دريا

يك دو ابر اينجا و آنجا

چون دل من ، روز روشن

 بوي جنگل تازه و تر

همچو مِي ، مستي‎دهنده

بر درختان مي‌زدي پر

هركجا زيبا پرنده

بركه‎ها آرام و آبي

برگ و گل ، هرجا نمايان

چتر نيلوفر درخشان

آفتابي

 

سنگها از آب جسته ،

از خزه پوشيده تن را

بس وزغ آنجا نشسته

دم‎به‎دم در شور و غوغا

 رودخانه

با دوصد زيبا ترانه

زير پاهاي درختان

چرخ مي‌زد ، چرخ مي‌زد همچو مستان

 چشمه‎ها چون شيشه‎هاي آفتابي

نرم و خوش در جوش و لرزه

توي آنها سنگريزه

سرخ و سبز و زرد و آبي

 با دوپاي كودكانه

مي‌دويدم همچو آهو ،

مي‌پريدم از سر جو

دور مي‌گشتم زِ خانه ...

مي‌كشانيدم به پايين

شاخه‌هاي بيد مشكي

دست من مي‌گشت رنگين

از تمشك سرخ و مشكي

 مي‌شنيدم از پرنده

داستانهاي نهاني

از لب باد وزنده

رازهاي زندگاني

 هرچه مي‎ديدم در آنجا

بود دلكش ، بود زيبا

شاد بودم ،

مي‌سرودم :

 

« روز ! اي روز دلارا !

داده‎ات خورشيدِ رخشان

اين‎چنين رخسار زيبا

ورنه بودي زشت و بي‎جان ! »

 « اين درختان

با همه سبزي و خوبي

گو ، چه مي‎بودند جز پاهاي چوبي

گر نبودي مهر رخشان ؟ »

 « روز ، اي روز دلارا !

گر دلارايي‌ست از خورشيد باشد

اي درخت سبز و زيبا !

هرچه زيبايي‌ست از خورشيد باشد . »

 اندك‎اندك ، رفته‎رفته ، ابرها گشتند چيره

آسمان گرديد تيره

بسته شد رخسارة خورشيد رخشان ،

ريخت باران ، ريخت باران ...

 سبزه در زير درختان

رفته‎رفته گشت دريا

توي اين درياي جوشان

جنگل وارونه پيدا ....

 

بس گوارا بود باران !

به ! چه زيبا بود باران !

مي‌شنيدم اندر اين گوهرفشاني

رازهاي جاوداني ، پندهاي آسماني :

 « بشنو از من ، كودك من ،

پيش چشم مرد فردا

زندگاني ، خواه تيره ، خواه روشن

هست زيبا ! هست زيبا ! هست زيبا ! »

                                       گلچین گیلانی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسران من می باشد