عاشقانه هایم باکسرا
چندشب پیش که تا دیر وقت با نت کار می کردم کسراکوچولوی من هم خوابش نمیومد و داشت بازی می کرد . گفتم بیام پایین پیشش بشینم وکارامو انجام بدم تا با احساس امنیت بیشتری به بازیهاش برسه .
لپ تاپ و از رو میز آوردم پایین و همونجور درازکشیده کارامو میکردم . چندلحظه بعد دیدم داره اعدادو میشماره . بعد هم منو صداکرد که ببینمش داره چیکارمیکنه . رفته بود پاک کن داداشش که شکل موتور بود رو آورده بود و پنج قسمت نامساوی تکه کرده بود و حالا داشت به من نشون می داد که داره میخونه : اِی ( یک ) - دو - تِه ( سه ) - یال ( چهار ) - مَن ( پنج) ! آی من بوسش کردم قربونت برم عزیزدلم با این خوندنت
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
یک روز هم کسرا کوچولو که عاشق بغلیه دستاشو باز کرد که مامان بالا ( یعنی منو بغل کن) بهش گفتم عزیزم کمرم درد میکنه اونم با همون زبون و اشاره هایی که فقط خودم می دونم گفت تو هم از رو مبل پریدی افتادی زمین کمرت درد گرفت؟ ( آخه چند روز قبل از این پست داشت رو مبل می پرید که افتاد و کمرش هم خورد به لگوهاش و یه دل سیر گریه کرد) دوست دارم جوجه کوچولوی من