مکالمه های کسرا و من
یه مدتی هست باباش رو صدا میزنه بابات ؟!!
بعد که ما متعجبانه نگاش میکنیم می گه : نه بااابااااییییی !
قبل از خواب داشتم مسواک می زدم که صداش و شنیدم : اَبَکه ی دو اَبَکه ی تِه اَبَکه ی یار اَبَکه مَنچ ( تبلیغ شبکه دو شبکه تو ) به جای دو و تو همه چی جایگزین می کنه . داداش مامان نی نی و ...
بهش میگم بیا شلوارت و در بیارم بری ج . ی . ش کنی . میگه نهههههههههه. بعد از چند بارگفتن و انکار از او . روم رو اونور می کنم میگم منم ناراحت میشم . بعد میاد صورتمو با دستش میگیره و میگه دوووست ! و همه جای صورتمو بوس میکنه و بغلم میکنه و میره دستشویی
داشتیم از خیابون رد می شدیم یه اتوبوس داشت کم کم به ما نزدیک می شد . دستش و جلو اتوبوسه گرفت و گفت : ابوباس نیا نیا !
رو یکی از لباسهاش عکس یه جوجه هست یه روز که اونو پوشیده بود جیک جیک کنان اومد طرفم و سرمو محکم کشید طرف شکمش و گفت بوس بوس ( جوجه رو بوس کن)